اگر مشتریان هیجان زیادی نسبت به شرکت شما و محصولات و خدمات آن داشته باشند، رقبا را از میدان به در خواهید کرد.
برای بهینه کردن کسبوکار خود باید مشتریان را بشناسید، آنها را بررسی و تغذیه کنید. این موارد را برترین اهداف خود بدانید و منشور مدیرِ مشتری را به بخشی جدانشدنی از فعالیتهایتان تبدیل کنید. مطابق این منشور، «بزرگترین دارایی شرکتها، ساختمان، شهرت یا میراثشان نیست، بلکه مشتریانشان است». بهترین راه عملی کردن این منشور این است که به مدیرِ مشتریان شرکت خود تبدیل شوید، یعنی شخصی که مدام مواردی را از طرف مصرفکننده تغییر میدهد.
قهرمانان رویکرد مدیرِ مشتری میدانند که در نهایت همه چیز به خریدار ختم میشود. آنها برای انتقال کار و ارزش بهسختی تلاش میکنند. به مشتریانشان افتخار میکنند و از طرف آنها کارها را ساده میکنند. هر کار ممکن را برای پر کردن شکاف میان کارمندان و مشتریان انجام میدهند. عاشق تعامل با خریداران هستند و «بله» همیشه واژه محبوبشان است.
نمایندگان شرکت دیسکونت تایر، زنجیرهای با ۸۰۰ فروشگاه در ۲۳ ایالت با افتخار اعلام کردند که کارمندان این شرکت روزانه حداقل ۶۰۰۰ بار به خواسته مشتریان پاسخ مثبت میدهند. آنها به کسانی که درخواست تعمیر رایگان تایر پنچر را دارند، پاسخ مثبت میدهند، چه این تایر را از دیسکونت تایر یا از هر جای دیگری خریده باشند. هیچ یک از افراد این شرکت دوست ندارد، نه بگوید، اما همه دوست دارند بله بگویند. وقتی پاسخ مثبت میدهید، کارمندان خود را به تعاملبا مشتریان تشویق میکنید. تبدیل شدن به یک شرکت بلهگو کار سختی نیست. فقط افرادتان را تشویق کنید تا پاسخ مثبت دادن را به عادت خود تبدیل کنند. واژه نه را از دایره لغات شرکت خود خط بزنید.
۶. نیروی سکو:
در عصر مدرن، فرا رقابتی و اینترنتی امروز که دامنه انتخاب محصول مرزی نمیشناسد و اطلاعات و نظرات گسترده درباره محصولات تنها به اندازه چند کلیک با ما فاصله دارد، مشتریانی که تازه به قدرت رسیدهاند، حرف اول را میزنند. شرکتهایی که سرشان را در برف فرو کردهاند و از پذیرش این واقعیت سر باز میزنند، یا از دور خارج میشوند یا میمیرند.
زمانی بسیاری از شرکتها قدر مشتریانشان را نمیدانستند. آنها تحقیق کمی درباره مشتریان انجام میدادند و موقعیتهای تحقیقی که سر راهشان قرار میگرفت را نادیده میگرفتند. محصولات بیارزشی تولید میکردند که پاسخگوی نیازهای مشتریان نبود. خدمات و ارزشهایشان ضعیف بود و کسب سود را مقدم بر هر چیز دیگری میدانستند.
شرکتهایی که از این رویکرد قدیمی پیروی کردند، اکنون به علت کمبود مشتری در حال زوال هستند. امروزه مشتریانی که از اینترنت نیرو گرفتهاند، میلیونها گزینه مختلف از محصولات و خدمات در دست دارند. آنها دیگر از این رفتار ضعیف حمایت نمیکنند. مشتریان ناخشنود شرکتهایی که نیازها و انتظاراتشان را تامین نمیکنند را به سادگی ترک میکنند. آنها به اندازه کافی جایگزین در اختیار دارند.
اگرچه اصل قدیمی چیزی دیگری میگوید، اما همیشه حق با مشتریان نیست. اغلب، حق با آنها نیست. اما حق داشتن و نداشتن دیگر مهم نیست. اکنون اطلاعات درباره محصول و قیمت به راحتی در دسترس است و مشتریان حرف اول را میزنند. با این ترتیب جدید، کسبوکارها باید تحقیقات گستردهای انجام دهند تا مشتریان خود را بیابند و نیازهای آنها را شناسایی کنند. شرکتهایی که چیزی برای فروش دارند باید مشتریمحور شوند.
حتی اگر سعی دارید مشتریان و خواستههای آنها را بشناسید، این نکته را در ذهن داشته باشید که ترجیحات آنها مدام در حال تغییر است. مواردی که در گذشته ارزش عمیقی برایشان داشت، اکنون چندان مهم نیست. اطلاعاتی که از مشتریان خود دارید باید تا حد ممکن به روز باشد. در طول تحقیق مشخص کنید که: باید چه مطالبی درباره مشتریان فعلی و مشتریان احتمالی خود در آینده بدانید؟ مشکلات آنها چیست و چطور میتوانید به حل آنها کمک کنید؟ چطور میتوانید زندگی مشتریان را بهتر کنید؟ مشتریان چقدر روی محصولات، خدمات و تجربیات شما حساب میکنند؟
وقتی به این سوالات اساسی پاسخ دادید، آمادگی لازم برای اجرای فرمول سه مرحلهای موفقیت تجاری را دارید: «نیروی مشتریان + مشارکت فعال = با سودآوری کلان». یعنی اگر نیازها یا نیروهای اصلی مشتریان را کشف کرده و آنها را با مشارکت فعال جذب کنید، به سود کلانی دست خواهید یافت.
چارت سازمانی شما باید دو کادر داشته باشد: کادر بالا مربوط به«مشتری»است و کادر پائین مربوط به«هر کسی که برای خدماترسانی عالی به مشتری لازم است». آمازون باور عمیقی به نیروی من دارد. جف بزاز موسس آمازون همیشه یک صندلی خالی در جلسات مدیران میگذارد تا نمادی از «مشتری آمازون» باشد و این عضو نامرئی را «مهمترین شخص حاضر در اتاق» مینامد. شرکتتان باید با تعیین پنج مشکل اصلی مشتری و حل سریع آنها، به نیروی من واقعیت بخشد.
نکته 1 : برای اینکه به یک مشتری وفادار چیزی بفروشیم لازم نیست هزینه بازاریابی و... بپردازیم!
نکته 2 : یک مشتری با تجربه بد می تونه 8 تا مشتری رو از ما بگیره !( البته با وجود اینترنت این تعداد خیلی بیشتره )
اما حالا مساله رو از جهت دیگه نگاه می کنیم .
1- ما می دونیم که تکنولوژی های جدید همه چیز رو تحت تاثیر قرار می دهند . از جمله روشهای تجارت رو . مثلا در گذشته بالانس اطلاعاتی بین شرکتها و مشتری برقرار نبود – Information asymmetric- و هر چی که می گفتند مشتری ها قبول می کردند . اما الان اینطور نیست . این بالانس اطلاعاتی نه تنها در مورد شرکت مورد نظر برای مشتری حاصل شده ، بلکه مشتری این توانایی رو داره که از شرکتهای مشابه که نیازهاش رو برآورده می کنند اطلاعات داشته باشه به عبارت دیگه در حال حاضر قدرت از دست شرکتها به دست مشتری رفته . مشتری می تونه در یک لحظه تمام قیمتها، کیفیتها و... کالا/سرویس مورد نظرش رو ببینه و تصمیم بگیزه . همین باعث می شه که مشتری انتظار بیشتری داشته باشه و صبر کمتر! دیگه قیمت کمتر یا اینکه شرکتی در همون محدوده جغرافیایی قرار داره باعث برتری اش به دیگر رقبا نمی شه . شاید قدیمها مشتری به خاطر این برتری ها هر ضعفی در CRM رو قبول می کرد و می گفت عوضش قیمت خوبی داره ولی دیگه از این خبر ها نیست ! به عبارت دیگه اگر شرکت می خواد که زنده بمونه باید نکات برتری اش رو از دیدگاههای سنتی حارج کنه و به دیدگاههای جدید روی بیاره که برتری اش رو تضمین کنه .
2- همین تکنولوژی باعث شده که نقطه ارتباط با مشتری دور و دورتر بشه. یک زمانی حتما باید با مشتری دست می دادی تا کاری انجام بشه و یا چیزی خریداری بشه . بعد که تلفن به میان اومد دیگه با یک تلفن هم می شد کارها رو حل کرد اما با وجود اینترنت چی ؟ چطور می شه اصلا ارتباطی برقرار کرد ؟ چه برسه به اینکه این ارتباط پایدار هم بخواد باشه!
به هر صورت ، چیزهایی هست که باید به یاد داشته باشیم .
· حتی اگر بخوایم به CRM صرفا به صورت نرم افزار نگاه کنیم – که کاملا غلطه – نباید فراموش کنیم که CRM به همه سازمان تعلق داره نه فقط بخش بازاریابی . هرکسی که به نوعی با تجربه ای که مشتری از شرکت داره ، سر و کار داره باید با CRM دزگیر باشه! – قسمتهای مالی ، حسابداری ، تولید ، فروش و.... –
· نباید فراموش کنیم که دنیا داره ازProduct-based به سمت Service-Based می ره .هرچقدر هم کالای خوبی داشته باشی اگر نتونی حمل ونقل مناسب و پشتیبانی مناسبی ارائه بدی کسی به سراغت نمیاد!
و در انتها ویژگی CRM خوب اینه که :
1- به مردم کمک می کنه که سریع تصمیم بگیرن . اونها رو درگیر بخشهای دیگه سازمان نمی کنه ! به اونها قدرت تحلیل و تخمین زدن سرویس رو می ده !
2- به مشتری هایی که ارزش برای سیستم دارند ، بها می ده . مهم نیست که حالا استراتژی شرکت اینه که مشتریان مهم اما ناراضی رو راضی کنه یا سود ناشی از مشتریان راضی رو افزایش بده .
3- برای همه قابل دسترسه : چه برای مشتری ها و چه برای کارمندا .
1 - مهم ترین اصل و پایه بانک،
مشتری است، رضایت و ارائه خدمات سریع و به دور از بوروکراسی برابر قانون
وظیفه هر بانکداری می باشد.
2 - بانکدار نقش امانت دار را ایفا می کند و موجودی و ذخایر پولی او متعلق به سپرده گذاران است.
3 - بانک ها طبق قانون نقش نگهدارنده وجوه شهروندان را برعهده دارند و
باید این وجوه را صرف اهداف سازنده و زیربنایی و توسعه و اعتلای مملکت کنند
و در هر استراتژی بازاریابی به این اصل باید توجه جدی شود.
4 - انتظار می رود بانک ها پیش از حداکثرسازی بازدهی، ریسک خود را به حداقل ممکن برسانند.
5 - بانک ها در هر شرایط اقتصادی، مطلوب یا نامطلوب ملزم به ارائه خدمات هستند.
نتیجه گیری :
در شرایط جدید روشهای بازاریابی
گذشته کارایی لازم را نداشته و سودآوری کمتری دارند. بیشتر بازارها بلوغ
یافته و با رقابت فشرده و عرضه بسیار فراوانتر از تقاضا مواجه هستند. در
این شرایط، مشتریان جدید به سختی یافت میشوند و لذا نیاز مبرم به حفظ و
نگهداری مشتریان فعلی به شدت در شرکتها و بنگاهها احساس میشود.با توجه به
تغییرات روز افزون جوامع، سازمان ها بایستی پیشاپیش خود را تجهیز کرده و
آماده مقابله با رقبا شوند. در این خصوص از جمله مسائلی که سازمان ها از
جمله بانک ها باید برای آن اهمیت قائل شوند، توجه به وضعیت بازار و
شناسایی نیازها و توقعات مشتریان است زیرا هر سازمانی که بتواند زودتر از
رقبا این نیازها را شناسایی و برآورده کند، در میدان رقابت پیروز و سرافراز
خواهد بود. در نهایت بانک ها باید سیستمهایشان را در جهت جلب رضایت
مشتریان هدایت کنند. امروزه اکثر بانک ها با محیطی کاملا پویا روبه رو
هستند، همه بانک ها چه بزرگ و چه کوچک با توجه به تغییرات برق آسا در
موقعیت های رقابتی و شرایط حاکم بر بازار جذب و حفظ مشتریان تجاری را
سرلوحه برنامه های خویش قرار داده اند و از عوامل مهم موفقیت بانک ها ارائه
خدمات و سرویس سریع و صحیح و ایجاد این احساس در مشتری است که مشتری احساس
کند رضایت وی از خدمات دریافتی برای بانک بسیار مهم است.در پایان،
بانکداری امروز شیوه های نو، بازاریابی و مشتری مداری موثر، ارائه تکنولوژی
های نو، سرویس دهی و خدمات موردنظر مشتری را می طلبد که هر بانکی در این
امور موفق تر عمل کند در بازار رقابتی موجب جذب منابع بالا و ماندگاری
منابع و در نتیجه دوام و بقای دائمی آن بانک با بهره وری بالا خواهد شد.
مدیریت ارتباط با مشتری - 1
تعریف مشتری :
با اینکه به نظر میاد که تعریف مشتری خیلی ساده است ولی عملا اینطور نیست . بعضی مواقع گفته می شه که مشتری کسی است که در ازای سرویس و کالایی که از شما دریافت می کنه، هزینه پرداخت می کنه . تعریف دیگری هم داریم که می گه مشتری فرد یا گروهی که شما با اون value رد وبدل می کنید . تعریف عجیبیه .چون طبق این تعریف حتی Supplier های شما هم مشتری شما به حساب می آیند در حالیکه طبق تعریف اول شما مشتری Supplier هستید!
CRM
اما CRM که خودش بر حسب افراد مختلف تعاریف متفاوتی داره :
تعریف اول (Conway):
مساله از اینجا شروع می شه که هر مشتری مطمئنا در سرویس و یا کالایی که ما عرضه کردیم ، چیزی دیده که به سراغ ما میاد . هربرخوردی هم که ما با این مشتری داشته باشیم برای اون یک تجربه تلقی می شه . این تجربه اگرخوب باشه ، باعث می شه که مشتری برگرده در غیر اینصورت مشتری ما رو اخراج می کنه ! این یک واقعیته اگر مشتری سرمایه اش رو جای دیگه صرف کنه این ماییم که اخراج شدیم . به قول مدیر Wal-Mart مشتری تنها کسی است که می تونه همه رو اخراج کنه : از مدیر عامل گرفته تا بقیه کارمندا ! اما مساله مهم در اینجا اینه که یک سازمان در پروسه داخلی اش و همینطور در تعامل خارجی اش باید یک استراتژی یکسان برای برخورد با مشتری داشته باشه تا مشتری تجربه هرچه بهتری از شرکت ما داشته باشه . با هرچه بیشتر شدن مشتری ها – مثلا به واسطه اینترنت – دیگه این امکان بوجود نمی آید که مدیران ارشد با تک تک مشتریای مهمشون روابط خوبی برقرار کنند . از طرف دیگه کارمندها هم قادر نیستند چنین رابطه ای رو با مشتری ها ایجاد کنند و وضعیت زمانی بدتر می شه که ما بدونیم که فرضا 100 کارمند متفاوت با رفتارهای متفاوت ، تحصیلات متفاوت ، دانش متفاوت داریم و هرکدوم برخورد خاص خودشون رو با مشتری خواهند داشت .اما بدتر از همه اینها اینه که خیلی کارمندان دید کلی از استراتژی شرکت ندارند و در ضمن آموزشهای لازم جهت برخورد مناسب با مشتری برای رسیدن به اهداف شرکت رو هم ندیدند!! مدیریت این مسائل و کنترل اونها برای ایجاد تجربه خوب برای مشتری می شه CRM .حالا اگر همه چیز خوب پیش بره چی می شه ؟ طبیعیه که ما مشتری هایی خواهیم داشت که به سیستم وفادارند . در نظر داشته باشیم که مشتری وفادار تنها بخشی از بازار که رقبا نمی تونند چشم بهش داشته باشند !!